دشت ،داغ و آتش ريز بود . روبه روي سپاه دشمن قرار گرفت و آن ها را به سكوت دعوت كرد و گفت : « اي قوم ، من هراسناك روزي هستم كه از عذاب الهي فرياد مي كشند روزي كه گريزان و هراسان به اميد پناهي هستيد و هيچ گريزگاهي از خشم و غضب پروردگار نميا بيد»
اين حنظله بن اسعد شبامي بود كه سخنان مومن آل فرعون با قوم بني اسرائيل را خطاب به كوفيان بازگو مي كرد . اين ها را كه گفت ، ادامه داد « مگر نشنيده ايد كه پيامبر (ص) فرمود : حسن و حسين ،سرور جوانان اهل بهشت اند ؟ »
همهمه از سپاه دشمن برخاست . استهزاء آغاز شد . ولوله به همهمه رسيد . حنظله اندوهناك خدمت امام رسيد . سيدالشهدا (ع) فرمودند « خدا رحمتت كند . اين مردم از ان زمان مستوجب عذاب شدند كه به حقشان خواندي و به ايمانشان دعوت كردي و پاسخت نگفتند و به قتل توو ياران ايستادند . »
حنظله با نگاهي به سپاه دشمن گفت : « آيا به ديدار پرودگار خود نرويم و به برادران شهيدمان نپيونديم ؟ »
امام حسين (ع) فرمودند :«برو به سوي چيزي كه از دنيا و هر چه در آن است ، بهتر و برتر است . »
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات