وقتی مادرم را دیدم گفتم: یه انگشتم رو دادم!
گفت:فداےسر ابالفضل(ع)
گفتم: چشمم را هم دادم…
گفت: عزیز تر از حضرت عباس(ع) که نیستی…
خدا شاهد است تا به امروز گریه نکرده است. مادرم همیشه می گوید:پسرم یاس سفیدے بود که فرستادمش حالا یک ذره کبود شده وگرنه هیچ فرقے نکرده است…!
جانبازمدافع حرم حبیب عبداللهے
آخرین نظرات