رویای نیمه شب داستان واقعی عشق دوجوان است که یکی شیعه مذهب است و دیگری اهل تسنن .

هر یک از دو طرف این عشق تصور می کند که این  عشق یک طرفه است و طرف دیگر هیچ علاقه ای به او ندارد .

این عشق منجر به ماجراهایی می شود که گاهی تلخ و گاهی شیرین است .

در ادامه داستان شخصی است که از طرف حاکم آن عصر دچار زخم های بسیار شده است و در حال مرگ است که با عنایت خاص امام زمان (عج) شفا میابد و ….

نویسنده : مظفر سالاری

«پسرک فلافل فروش» عنوان کتابی است که دربردارنده زندگینامه و خاطرات بسیجی مدافع حرم، طلبه شهید محمدهادی ذوالفقاری است.
شهید ذوالفقاری، روز بیست و ششم بهمن 93 در سامرا به فیض شهادت نائل آمد.
كار فرهنگي مسجد موسي ابن جعفربسيار گسترده شده بود. سيد علی مصطفوی برنامه های ورزشي و اردويي زيادي را ترتيب مي داد.
هميشه براي جلسات هيئت يا برنامه فلافل های ارزان می خرید.
 می گفت هم سالم است هم ارزان.
يك فلافل فروشي به نام جوادين در خيابان پشت مسجد بود كه از آنجا
خريد مي كرد.
شاگرد اين فلافل فروشي يك پسر با ادب بود. با يك نگاه مي شد فهميد
اين پسر زمينه ي معنوي خوبي دارد.


بارها با خود سيد علي مصطفوي رفته بوديم سراغ اين فلافل فروشي و با اين جوان حرف زدیم.
سيد علي مي گفت: اين پسر باطن پاكي دارد، بايد او راجذب مسجد كنيم.
براي همين چند بار با او صحبت كرد و گفت كه ما در مسجد چندين
برنامه ي فرهنگي و ورزشي داريم. اگر دوست داشتي بيا و توي اين برنامه ها شركت كن.
حتي پيشنهاد كرد كه اگر فرصت نداري، در برنامه فوتبال بچه های مسجد شركت كن. آن پسرك هم لبخندي زد و گفت چشم اگر فرصت شد ميام.

مولف : گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی

ناشر کتاب : شهید ابراهیم هادی

خبرنگار شروع به مصاحبه می کند:

برادر خودتون را معرفی کنید.
مثل یک فرمانده رشیدی که سال ها جنگ را تجربه کرده است با لهحه شیرین اصفهانی جواب می دهد:
“من مهرداد عزیزاللهی ،اعزامی از اصفهان هستم.”

بخشدار 14 ساله(زندگی و خاطرات مهرداد عزیزالهی

 نویسنده : طیبه کیانی

انتشارات : ستارگان درخشان
…

هر دختری در زندگی آرزو دارد که با مرد ایده آل خودش زندگی مشترک را آغاز کند.
و خدا این لطف را در حق من کرده بود که بهتر از آن چه در آرزوهایم داشتم نصیبم شد.
مرتضی الگوی زندگی من شده بود. جوانی که همه صفات الهی را در خود جمع کرده بود.
من در طی یک سال اول شاهد بودم که همسرم اهل نماز جماعت و مسجد بود. او حتی یک بار صدایش را در حضور من بلند نکرد.. …

گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی

آن لحظه وقتی داشت تند و تند حرف های استاد را یادداشت می کرد ، هیچ خبر نداشت تا یک دو ساعت دیگر قرار است چه اتفاقی بیفتد و آن اتفاق ، چطور مسیر زندگی اش را تغییر می دهد. …

رمان داستان زندگی پسر جوانی است که با قرار گرفتن در یک حادثه مسیر زندگی اش تغییر کرده و زندگی عرفانی و عاشقانه ای را آغاز می کند. 

نویسنده : سارا عرفانی

انتشارات :نیستان