عابس بن ابي شبيب شاكري ، پيك مسم بن عقيل بود كه خبر بيعت مردم كوفه را به سيداشهدا (ع) در مكه رساند. روز عاشورا هنگامي كه عازم ميدان شد ، به حضور امام رسيد و گفت :« در اين زمين و زمان ،هيچ كسي نزد من محبوب تر از تو نيست . اگر گران بهاتر از خون داشتم تا تقديم راهت كنم ،دريغ نمي ورزيدم . »
عابس روانه ميدان شد ودليرانه شمشير از نيام بركشيد . يكي از كوفيان فرياد زد :«به خدا سوگند ،هر كسي به نبرد او رود ،جان بر سر اين كار نهاده است ! »
عابس مبارز مي طلبيد و هيچ كس جرئت مقابله نداشت كه عمر سعد فرياد زد :«سنگ بارانش كنيد »
زير بارش تير و سنگ ، ناگهان عابس كلاه خود از سر بر افكند ،زره از تن بيرون كشيد و بر سپاه حمله برد . به هر سو هجوم مي برد ،از مقابلش مي گريختند . سپاهيان از همه طرف محاصره اش كردند. با اصابت سنگ ها و تيرها خون از بدن عابس مي چكيد . سرانجام بدن خونين عابس بر زمين افتاد . لحظه اي بعد سر عابس با محاسن سپيد خون رنگ در دست ها مي چرخيد .
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات