حكايت
نوشته شده توسط بهار در 24 شهریور 1395 در حكايات
پسرکی دو سیب در دست داشت
مادرش گفت:
یکی از سیب هاتو به من میدی؟
پسرک یک گاز بر این سیب زد
و گازی به آن سیب !
لبخند روی لبان مادر خشکید!
سیمایش داد می زد که چقدر از پسرکش ناامید شده اما پسرک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت:
بیا مامان!
این یکی ، شیرین تره!!!!
مادر ، خشکش زد
چه اندیشه ای با ذهن خود کرده بود..!
هر قدر هم که با تجربه باشید
قضاوت خود را به خاطر خدا به تأخیر بیاندازید
و بگذارید طرف ، فرصتی برای توضیح داشته باشد .
نظر از: مدرس [عضو]
سلام. خدا قوت.
مطالب وبلاگتون جالب و قابل توجه است
در مسیر حق استوار باشید
زیر سایه آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف عاقبت بخیر باشید.
التماس دعای ویژه.
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات