آمدند بی رنج روزگار با قلب هایی از جنس دریا و چشمانی به رنگ ملاقات خدا.
آمدند مثل کوه هایی که از دل دریا سربرآورند و از موج تا اوج، سوغات سربلندی آوردند.
آمدند با فریادهایی که در دل دریا ماند و فرزندان طوفانی که از آنها بجا ماند.
امامشان “سردار تشنه ی روز دهم” بود و خودشان در قتلگاه آب، جان دادند.
راستی که چه معجزه ای است عاشقی! 175 نیستان درد، 175 گلستان جان، 175 فال حافظ که تعبیر هر کدامشان مردانگی است. شنیدم دست هایشان بسته بود آن زمان که پای ما را از اسارت زنجیر، باز کردند!
شنیدم برایشان “شناسنامه های جاوید” صادر کرده اند بی صفحه ی مرگ در ثبت احوال شهادت! شنیدم انتظار مادرشان “امتداد” شد و امتداد، فریادی که دشمن را کشت و آنها را زنده به ما بازگرداند.
مردم! قایق های سه شنبه می آیند؛ پاروی دست هایتان کجاست؟ امروز “مسیح” هم آمد در استقبال از آنها که دریا را غسل تعمید دادند! امروز “موسی” هم آمد در تشییع مردانی که با عصای استقامت از نیل باور ما گذشتند. امروز “نوح” هم نوحه سرداد در بازگشت دلیرانی که با کشتی شهادت، ما را از بلای ذلت نجات دادند…..
حسین (ع) هم آمد برای خیرمقدم به آنها که مرثیه ی آب را تجدید کردند. غواص هایی که از دل دریا به آن سوی وجدان بشریت، نقب زدند و ماهی مرده ی دل ما را از تنگ تنگ دنیا درآوردند و در آب های آزاد آزادگی، رها کردند.
چه دیدنی است جشن فارغ التحصیلی 175 دانشمند ایران در دانشگاه تهران؛ وقتی پایان نامه های حیات را دست جاودانگی امضاء می کند! من که می گویم این سه شنبه، هر که نذر جمکران دارد، به تشییع 175 گلدسته هم بیاید. شاید خدا بخواهد و مولای اش را ببیند کنار زمزم اشک مادرانی که صدباره ی “ایاک نعبد” دلشان را صدپاره کرد تا 175 “ایاک نستعین” از راه برسند.
خدا کند دل ما را هم بخرند یوسف هایی که آنقدر در دل آب ماندند تا گره کلاف سردرگم دل ما را باز کنند! امروز رمضان هم به پیشواز آمد در تشییع شهیدانی که روزه هایشان را با اشک مردم “افطار” و راز بودنشان را بعد سال ها “افشاء” کردند.
سه شنبه، تابوت ها قایق بودند و شانه ها دریا.
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات