نافع بن هلال مشغول پاسباني از خيمه ها بود . حوالي خيمه امام گفت و گويي به گوشش رسيد. آواي صداي زينب (س) بود :
” برادرم حسين ! ياران را آزموده اي تا در رزمگاه فردا رهايت نكنند ؟ برادرم آيا از حرم رسول خدا دفاع خواهند كرد ؟ “
نافع تاب نياورد و به سمت خيمه حبيب دويد : ” حبيب ! برخيز كه دختر علي نگران فرداست . بايد به آوآرامش داد. “
لحظاتي بعد ،اصحاب ،پشت خيمه زينب (س) بودند .
” سلام اي دختر پيامبر ، سلام اي يادگار عزيز اميرمومنان و فاطمه زهرا!ما با جانمان آماده ايم . اگر نبود فرمان مولايمان حسين ،هم اكنون شمشيرهايمان نيام را رها مي كردند و جان هايمان عاشقانه تقديم مي شدند . اي دختر پيامبر ،عهد مي بنديم كه جان خويش را قرباني مولايمان حسين كنيم . “
زينب (س) سپاسشان گفتند و فرمودند : ” اي بزرگواران ،اي پاكان پاك باز ، فردا از حريم پيامبر دفاع كنيد .
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات